رانندگي به سبك ‌آينده با سرعت نور !

حركت بر مدار فناوري‌هاي روز دنيا، توليد محصولاتي با قابليت‌هاي حركتي بالا و در نهايت تامين نياز بازارهاي جهاني 3 فاكتور مهمي است كه بسياري از توليدكنندگان خودرو در كشورهاي مختلف جهان سال‌هاست.

...

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: عكس ها، بحث هاي جنجالي، مقالات، ،
:: برچسب‌ها: انتهاي روياي الهه عزيز, ماشين, الهه, روياي سرعت, دانلود, عكس, موسيقي,
نویسنده : Mehr
قطره‌ باران !

قطره‌ای باران ذره‌ای خاک برگی از درخت پرتوی از آفتاب دانه‌ای از برف هاله‌ای از نور کهکشانی شیری کره‌ای خاکی زیر گنبد کبود غیر از او کسی نبود

:: موضوعات مرتبط: مقالات، شعر، ،
:: برچسب‌ها: انتهاي روياي الهه عزيز,
نویسنده : Mehr
يك بام و دو هوا !

 

بر بام و در خانهٔ من نقش نگاهیست
...
نقشی‌ که بر آن، دیده فتد گاه بگاهم

او گوش بره دوخته تا نغمه بر آرم

آن نغمه که هرگز ز لب خود نشنودم

آن راز کزان مهر خموشی نگرفتم

وان عشق کزان سوختم و لب نگشودم !!!‬

 

 

:: موضوعات مرتبط: مقالات، شعر، ،
:: برچسب‌ها: انتهاي روياي الهه عزيز, ضرب المثل, دانلود ضرب المثل, ضرب المثل هاي ايراني, جالب, عكس عاشقانه, الهه, عزيز, رويا, تنها, انتها, بي انتها, رويا, عزيز,
نویسنده : Mehr
بند كفش و كفش بند!

پسرك لي‌لي‌كنان خيابان را ‌طي كرد.

پدرش هرازگاهي به زور دستش را مي‌گرفت، ولي او باز با شيطنت به سمتي مي‌دويد.

بالاخره به بستني‌فروشي رسيدند. هوا گرم بود و مشتري‌هاي پر و پا قرص بستني هم به صف ايستاده بودند.

مرد بستني‌فروش با سبيل‌هاي پرپشتش و صدايي خش‌دار و بلند به پسرك، بستني مورد علاقه‌اش را داد.

پسرك روي پا بلند شد و آن را گرفت.

بوي زمين آب‌زده و درختان هرس شده همراه طعم بستني، غروب دلچسبي را رقم زده بود.

بعضي از مردم همانجا مشغول خوردن بستني شدند و برخي‌ هم در حال قدم زدن، بستني‌هايشان را مي‌خوردند و با صداي بلند با هم حرف مي‌ز‌دند.

پسرك بعد از شيطنت‌ و بازيگوشي زياد به كفش‌هايش نگاهي كرد. بند آنها باز شده بود.

با ناراحتي پاهايش را تكان مي‌داد و مي‌خواست بندها را روي كفش بياورد.

پدر خم شد. با اشاره از پسر خواست دست‌هايش را محكم روي شانه‌هايش بگذارد. بعد آرام و با حوصله بند كفش‌هايش را بست.

پسرك خوشحال به بازي ادامه داد و چهره پدر با لبخند گره خورد.

*‌*‌*‌

مرد تازگي‌ها سخت راه مي‌رفت. مريضي امانش را بريده بود.

بلند شد و آرام راه افتاد. پسرش از راه دور به او گوشزد كرده بود كه بايد هر روز مسافتي را پياده‌روي كند وگرنه پاهايش ناتوان‌تر مي‌شوند.

به آرامي راه افتاد. چند قدمي كه مي‌رفت خستگي باعث مي‌شد بنشيند و روي نيمكت نفسي تازه كند. اين كار چند بار تكرار شد.

وقتي روي آخرين نيمكت نشست ديگر ناي بلند شدن نداشت.

نگاهي به كفش‌هايش كرد.

اين كفش‌ها را هم پسر از ديار غربت برايش سوغاتي آورده بود. چقدر راحت بود، ولي حيف او ديگر توانايي نداشت. بندهاي كفش‌اش باز شده بود.

بسختي خم شد تا آنها را ببندد. هرچه سعي كرد نمي‌توانست. بايد به جايي تكيه مي‌داد. نگاهي به اطراف كرد. كاش تكيه‌گاهي داشت.

تا دورترين جا نگاه كرد. آهي كشيد و چشمش از اشك‌ تر شد.

پسرك نبود.

بهاره سديري

:: موضوعات مرتبط: عكس ها، بحث هاي جنجالي، مقالات، كليپ ها، شعر، ،
:: برچسب‌ها: سلام, الهه, هرس, همراه, الهه, رويا, عزيز, انتهاي رويا, ي, من, همراه, شب, بي انتها,
نویسنده : Mehr
ماه واقعا چه رنگي است؟

دانشمندان ناسا با تحقيقاتي بر روي اطلاعات جمع آوري شده توسط کاوشگر ماهگرد Lcross دريافتند که رنگ واقعي ماه نقره اي است و در سطح آن آب وجود دارد.

بقيه + تصوير در ادامه ي مطلب

:: ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط: مقالات، ،
:: برچسب‌ها: مقاله اي در مورد ماه, Goddard e Jet Propulsion Laboratory, ماه چه رنگي است؟, رنگ واقعي ماه, خرده سنگ, سنگ, الهه, عزيز, رويا,
نویسنده : Mehr