D: چرا روزه مي گيرم 3
D: چرا روزه مي گيرم 3

در اين كه چرا روزه مي گيرم 2 نوشتم كه آدم شايد نتواند همه خصلت هاي بدش را كنار بگذارد اما چند تايي را كه مي تواند كه اگر مي توانست همه را با هم كنار بگذارد انسان نبود و فرشته بود و اگر هم فرشته نبود از ديدي درويش مابانه از خواص مي بود .

در تاكسي نشسته بودم  براي چند ثانيه ايي داشتم براي كسي قيافه بار مي كردم و پز مي دادم ، ناگهان با خودم گفتم : چند لحظه پيش خودت را فراموش كرده ايي . لباس هاي كارت را چند دقيقه اي نمي شود كه از تن به در كرده اي، به خود آي ، اين چه شيوه و رسم باشد ،  تو كه خود هميشه به قول دوست وبلاگ نويسي در حال غر زدن هستي كه چرا چنين و چرا چنان ( البته به خود حق مي دهم تا حدود زيادي كه شرحش نمي شود در اين جا گفت ) و الي آخر و هنوز هيچ از هيچ كنده نشده تو در كجا سير مي كني . تو خود از مكارم اهل خردي چه شد كه چنين شدي ! به خود آمدم و از خود بيرون آمدم و آن كرده را ادامه نداده ، پياده شدم و لنگ لنگان قدمي در آفتاب ظهر شهريور تا خانه آمدم .

اين هم يك دليل ديگر كه در اين ماه كمي به خود مي شود پرداخت . D:



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده : Mehr