از دست نوشته ها
از دست نوشته ها

بهانه ها

باور ندارمشان ،

دستان سرد نسیم خسته تر از همیشه ،

حتی بوی بهار هم نمی دهد .

زمستانی سخت ، سهم چشمان من

حسرت شبهای خالی از تردید

نگاه خاموش چشمانی بی رویا ،

رویای سرزمین من

روزهای آفتابی دستانم

شب های بی انتهای چشمانم

بهار مرده است

نسیم طنین زوزه های ناتمام و ترس آلود را به دوش می کشد

تنها

غمناک تر از همیشه

تنهایی

عطر چشمانی که مرده است

تنها نفرتی تا ابد

ترس

می شکند ،

دستان خالی ام از تو ،

نفرتی ابدی ،

رویای سرزمین خاموش چشمانم ،

بی زمستان ،

تاب نمی آورم و اشک ها

مرهم زخم های آلوده به تو نخواهند بود .

اشک ها

کاش زمین فرا می خواند ، 

کاش و ای کاش رویای سرزمینم

رویای سرزمینم .

نسیم خاموش و سرد می وزد

و تنها از روزن شب صدای نابهنگام وحشتی ابدی تن خسته ام را فرامی گیرد .

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده : Mehr